عیدی گرفتن

ساخت وبلاگ
یا مقلب القلوب والابصار ، یا مدبر الیل والنهار ، یا مُحَوِل الحول والاحوال   حَِول حالَنا الی اَحسَن الحال

 خب سال 86 هم تموم  شد ، یک سال دیگه  هم از عمر ما هم گذشت و خدا می دونه چقدر دیگه فرصت داریم تا تو این دنیا باشیم و  به بنده های خدا خدمت کنیم و  برای زندگی ابدی و اصلی  خودمون هم  پشتوانه تهیه کنیم ، سالها و ماهها و  روزها و ساعتها و دقیقه ها و ثانیه ها همین جوری بسرعت  دارند می آن و می  رن و ما فقط این وسط داریم تماشاشون می کنیم که چطور می آن و می رن و همین طور غرق تو چیزهای زودگذر و مادی هستیم  .  فقط برگهای تقویم زندگی ماست که یکی یکی داره کنده می شه و  هر روز که می گذره یک روز بیشتر به خط آخر نزدیک می شیم ولی اصلا متوجه نیستیم که نیستیم ! خداکنه تا اون روز و  لحظه ای که تو این دنیا برامون  عمر  مقدر شده از ثانیه ثانیه زندگی مون بتونیم به بهترین نحو در جهت رضای خدا و تلاش برای سعادت دنیا و آخرت خودمون و خدمت به بندگان خدا استفاده کنیم . 

 این آخرین مطلب وبلاگ 100 درد  در سال 86 هستش که تقدیم شما می شه و تا 15 فروردین87 که اولین مطلب وبلاگ در سال جدید تقدیم شما می شه وبلاگ آپدیت نخواهد شد ، این دفعه سعی کردم مطالب  علمی و خشک  نباشن  چون نزدیک عیده گفتم برای این عید بزرگ منم  مثل همه مطبوعات و رسانه ها  یه PAKAGE متفاوتی داشته باشم که حال و هوای شادی و خنده داشته باشه والا به خدا  من هیچ نسبتی با اسکاتلندی ها ندارم ها!!!!!!! خیلی هم مهمون نوازم و قربون همه مهمون هامون  هم می رم !  امیدوارم بخونید و بخندید و لذت ببرین .  تو ایام عید هم سعی می کنم هرروز نظرات ، آفها و ایمیل های شما رو ببینم و اگه موردی بود که لازم به جواب دادن بود و تو قسمت نظرات عنوان شده بود   استثناً تو همین قسمت نظرات جواب می دم . 

 امیدوارم که تا امروز و بخصوص   در سال86  تونسته باشم در جهت افزایش دانش بهداشتی پزشکی شما و  جواب به سوالات و مشکلات  شما  در حد سواد و معلومات ناچیز خودم  کاری کرده باشم و قدمی برداشته باشم  . من تو این وبلاگ دو هدف مهم رو دنبال می کنم  اول نوشتن دیدگاههای شخصی در مورد مسائل مختلف و  حتی  مسائل شخصی بنا بر دلایلی خاص و کاملا کنترل شده    که به همه فامیل و آشنا و کسانی که من رو از نزدیک می شناسند و اینجا رو می خونند توصیه می کنم روش زیاد تمرکز نکنند و سریع بگذرند هدف دوم انتقال کاربردی ترین و دم دست ترین اطلاعات بهداشتی پزشکی به مخاطبان غیر علوم پزشکی که بتونند با کمترین سختی و فشار آوردن به مغز و وقت  مبارک!  به کاربردی ترین مسائل حیطه علوم پزشکی دسترسی داشته باشند و علاوه بر اینکه خودشون استفاده و عمل  می کنند به دور و بری هاشون  هم منتقل کنند  ، تو نوشتن مطالب بهداشتی پزشکی هم  همیشه مخاطبان رو غیر علوم پزشکی فرض می کنم هرچند بسیاری از مطالب اینجا برای بچه های علوم پزشکی هم قابل استفاده ست . چون خودم قربانی یه  سیستم آموزشی خشک و غلط هستم دوست دارم یه بدعت جدیدی رو بذارم و سخت ترین و پیچیده ترین مطالب علوم پزشکی رو خیلی خودمونی و قابل فهم و کاملا    کاربردی به همه منتقل کنم نه اینکه اطلاعات مربوط به یه بیماری یا دارو رو بیام خیلی خشک عیناً از کتاب اینجا کپی کنم ! باور کنید هر مطلب قبل از اینکه اینجا گذاشته بشه کلی روش کار می شه تا قابل درک و استفاده برای همه باشه و تو بخش درمانگاه هم مطالب حداقل دوسه تا کتاب رفرانس معتبر پزشکی مطالعه و اونهایی که  دونستنشون  برای همه مفیده کاملا ساده و به زبون خودمونی اینجا گذاشته می شه .  به نظر من این یکی از بهترین شیوه های آموزش بهداشت محسوب می شه و توانایی رقابت با آموزش چهره به چهره رو که بهترین نوع آموزش هستش رو هم داره ،  ولی اینکه چقدر تو این  اهداف موفق بودم رو شماها باید بگین  ، من هیچ چشمداشتی در قبال این کارم ندارم اما اگه واقعا مطالب اینجا براتون مفیده و استفاده داره و   دیدین دو سه ماهی گذشت  ازم خبری نشد یا به هر طریق دیگه ای اطلاع پیدا کردین که از این دنیا  رفتم اگه سختتون نبود  برام هر شب جمعه یه فاتحه بخونید .  

 از اوایل امسال بخشی رو به وبلاگ اضافه کردم با عنوان این که گفتی یعنی چه ؟  که  معنی واژه ها و اصطلاحات روتین و خفن  پزشکی  رو خیلی خودمونی  برای مردم  می گفتم   ولی بعد از  مدتی تصمیم گرفتم این بخش رو تو بخش های دیگه ادغام کنم یعنی هر جا واژه خفن پزشکی می گم سریع پشت سرش تو پرانتز خیلی خودمونی و ساده توضیحش رو هم بدم که فکر کنم این جوری بهتر باشه. در مورد بخش درمانگاه  هم هفته پیش توضیح دادم که از این به بعد اگه عمری باقی بود  مثل دو هفته گذشته بجای کیس هایی که خودم طراحی می کردم بیشتر کیس های مورد سوال امتحانات علوم پزشکی  ایران و جهان  و رفرانس های معتبر رو بررسی می کنیم جوری که هم به درد بچه های علوم پزشکی و اونهایی که امتحان پره انترنی و دستیاری دارند بخوره هم جوری توضیح می دم که غیر علوم پزشکی ها هم راحت  بفهمند و اطلاعات مفیدی هم گیر اونها  بیاد .   

سال 86 برعکس سال 85 که برای خانواده ما سال وحشتناکی بود از مرگ پدرم و عموم گرفته تا عمل قلب عمه ام  حداقل تا اینجاش که سال خوب و موفقی بوده ، تموم شدن کارهای دارایی پدرم و حتی  عموم جوری که از 14 فروردین امسال دوباره درگیرشون شدم  و تا شهریور طول کشید  و شش ماه اول امسال به نوعی روزهای دارایی و انحصار وراثت و دادگاه و بانک و دفترخونه و این اداره اون اداره  بود ! پشت سر هم !   خرید یه آپارتمانی که مدتها تو برنامه خانوادگی مون  بود و خوشبختانه خرداد و تیر موفق شدیم بخریمش و بدیم اجاره و در عرض هفت هشت ماه هم  کلی رفت روش !  که به قول مامانم یه پشتوانه خوبی برای آینده من و برادرم هم محسوب می شه    ،  رفتن پسرخاله ام از ایران تو اواخر اردیبهشت ماه که ویزاش جور شد و  برای همیشه از شر خانواده پدری و در به دری  راحت شد و ازدواجش تو آبان ماه با یه دختر اوکراینی که باعث شد بعد کشیدن هفده سال  درد بی مادری زندگی اش سر و سامون بگیره و صاحب زندگی بشه  ،   منضبط شدن مسائل مالی خود من ، گرفتن یه جشن تولد برای عوض کردن حال و هوای غم زده خانواده  تو تیرماه ، خرید ماشین برای داداشم تو تابستون که تنها عشق زندگیش همینه! ( هر چند از نظر من کلا  ماشین خریدن ضرره نه موفقیت ! )   عمل موفقیت آمیز کیست زانوی عمه کوچیکم بعد مدتها درد و و ناراحتی و خوب بودن جواب پاتولوژیش تو شهریورماه   ، نقاشی خونه مون تو شهریور ماه ،  تموم شدن سربازی داداشم و بلافاصله مشغول بکار شدنش تو یه مغازه بزرگ و معروف بالای میدون ولیعصر  با بیمه و حقوق خوب تو آذر و دی  ، و دست آخر هم معاف شدن من بعد از شش سال و نیم انتظار و استرس و جنگ اعصاب تو اسفند ماه  !

  کلا برای ما  سال خیلی خوبی بود هرچند سر طرح پزشکی از لیسانس حقم رو خوردند و شاید تنها نکته منفی امسال برای من همین بود   که واگذارشون هم  کردم به خدا و به نظر من خدا و شماها بهترین قاضی هستید که بگین  حق کی بود و حق کی نبود  ، به قول یکی از دوستان اگه این آقایون نعوذبالله  جای خدا بودند الان حُر بن یزید ریاحی ته جهنم بود ! چون وضعیت گذشته و وضعیتهایی که بسته به شرایط متغیر   بوده  رو به وضع حال یکی  بازم ترجیح می دادن !  مدتی بود که چون درگیر کارهای معافیت و ذوق و شوق معاف شدن  بودم و نصیحت های دوستان رو هم  می خوندم و استفاده می کردم و برام آرام بخش بود  فراموشش کرده بودم اما این دوروزه که تو دانشگاه برای امتحان امروزش کارت می دادن و دختر خانم های ترگل ورگلی که ادعای تحصیل تو پزشکی دارند یا می گن علاقه دارند  نه تو عمر تحصیل دبیرستان که پیشکش !  بلکه تو همون چهارسال دانشگاه هم لای سسیل و هاریسون و نلسون  و امثال اینها رو باز نکرده بودند و چهارتا کنگره و همایش پزشکی حتی به عنوان مستمع آزاد هم نرفته بودند ولی با شرایط مسخره و عجیب غریبی که دانشگاه مادر ! مملکت و عقلای تصمیم گیرش !  برای طرح گذاشتند  و سن زیر 25 و معدل دبیرستان و کارت پایان خدمت و معافیت  و قبول نداشتن فرجه قانونی شش ماهه ! و این چیزها به یکباره مستعد و نخبه برای پزشکی شناخته  شدند !! رو می دیدم خیلی ناراحت شدم و حتی علائم آنزین صدری هم  بهم دست داد  . برای اولین بار فهمیدم در خود شکستن یه انسان و یه مرد  یعنی چی و واقعا خیلی هنر کردم و جلوی خودم رو گرفتم تا همون جا گریه نکنم چون تا آستانه  گریه کردن رفتم ،  این سه روز گذشته از سخت ترین روزهای زندگی من بود . ممکنه  خیلی ها بخصوص برای فرافکنی هم که شده  این حرف من رو مسخره کنند یا بگن عجب آدم از خود راضی و مغروری !  اما مطمئن باشین اگه می گذاشتند من تو امتحان این طرح شرکت کنم هیچ کدوم از اینها که امروز امتحان دادند  نمی تونستند با یکی مثل من رقابت کنند و قبول شدن هم  تو چنین شرایطی که رقبای جدی با انواع و اقسام شرایط مسخره و غیر تاثیر گذار برای تحصیل در پزشکی کنار گذاشته بشن  به نظر من حتی  ذره ای  هم ارزش نداره . من یا یه حرفی رو نمی زنم یا اگه می زنم بهش مطمئنم ،  هیچ کدوم از اینها اندازه من تو این چندساله ( شاید از دوره راهنمایی حتی ) تو زمینه پزشکی کار نکردند و زحمت نکشیدند و حتی هزینه نکردند ، دلم واقعا داره می سوزه .  

 سال 87 هم برای من سال بسیار بسیار استراتژیکی محسوب می شه ، احتمالا تو یکی دو تا امتحان ارشد تو این سال شرکت خواهم کرد و ممکنه دوباره مشغول به تحصیل تو مقطع بالاتر بشم  ، احتمال اینکه جایی مشغول بکار بشم خیلی زیاده ،  در مورد ازدواج هم با اون ذهنیتی که شما و جامعه از ازدواج دارین اون جوری   چندان تو سال 87 منتظر نباشین ولی اگه دختر خوبی پیدا  بشه احتمال اینکه حداقل یه قدمی  رو  بردارم هم هست  ولی فکر نمی کنم بیشتر بتونم تو سال 87 اگه شرایط همین جوری باشه و اتفاق خاصی نیافته  جلوتر  برم  و چندان  منتظر شیرینی و پلوی  خود عروسی تو 87 هم  نباشین !! دختر خوب و اهل زندگی واقعا الان  زیاد پیدا نمی شه  .  اونهایی که چهار پنج ساله خواننده مطالب من هستند بدونند من الان هم که کارت معافیت دستمه و یه جورایی مشکل مسکنم هم حل شده  زیر اون حرفهای قبلی نزدم و نخواهم هم زد  ولی اون موقع شرایط خیلی مناسب تر بود و موردهای خیلی خوبی برام پیش می اومدند که بعید می دونم با این وضعی که می بینم مثل اونها دیگه باشه .  اون موقع چون مشکل سربازی  ومسکن  داشتم دستم بسته بود و نمی تونستم کاری بکنم  ولی الان که  شرایطم فرق کرده متاسفانه مورد خوب و مناسب  حداقل برای من زیاد نیست و از این بابت ها حیطه انتخابم چندان گسترده نیست ولی تو فکرش هستم و احتمال اینکه تو سال 87 وضع من تو این مورد یه تکونی بخوره هست    ،    کلا سال 87 سالی  هستش که می تونم  بهش سال آغاز  سرنوشت بگم .   

  امیدوارم که  سال خوب  ، خوش  ، شاد و موفقی رو در کنار خانواده محترم شروع و با خوبی و خوشی هم  به پایان ببرید ، کنار سفره هفت سین  هم یاد ما باشین و برای من هم دعا کنید .  تو این عید بزرگ سعی کنید شاد باشید و از شاد بودن لذت ببرین که دنیا همش دوروزه  ، می گذره تموم می شه می ره و ما باید هنر شاد بودن و از غم ها شادی ساختن و شادی رو بوجودآوردن رو یادبگیریم .   اگه پیشنهادی هم در جهت بهتر شدن کیفیت این وبلاگ دارید خوشحال می شم گوش کنم . فقط یه توضیح به خوانندگان قدیمی بدم که تو سال جدید چون قالب وبلاگ عوض شده و می شه  کلمات کلیدی مطالب رو کنار قالب گذاشت که خیلی برای خوانندگان جدید می تونه سهل الوصول و مفید باشه و بعضی مطالب آرشیوی اصلا نمی دونم چی شده !!!!!!! ممکنه بعضی مطالب قدیمی رو برای اینکه کلمه  کلیدی اش  رو کنار قالب بذارم دوباره تکرار کنم اگه دیدین تعجب نکنید و فکر نکنید حواسم نبوده .  لحظات خوبی رو در کنار خانواده محترم داشته باشین که این روزها تکرار نشدنی هستش .   

گلدان...
ما را در سایت گلدان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : گل گلدون goldan بازدید : 601 تاريخ : دوشنبه 29 اسفند 1390 ساعت: 1:58