فردا یکساله می شود تنهایی هایم

ساخت وبلاگ
پای این سوال امتحانی 

من ماندم و یک برگه سفید

و یک دنیا حرف ناگفتنی

قطره قطره اشکم را که چرتکه بیاندازی، بدهکار می شوی

قدم به قدمِ تنهایی هایم را.....

 

عرش اعلایت را خواهم بوسید

اگر اینبار

من بپرسم و تو پاسخ گویی

 

این را به حساب تمام روزهای جوانیِ رفته بنویس و

اگر چیزی باقی ماند، ...... به پای رحمانیتت

دیگر .... از رفوزگی نمی ترسم

پوست کلفت شدم انگار

سر که بلند می کنم گویی همه هم قطاران به دو دو تا چهارتای تو می رسن و من نه!

 

بگذار اینبار روی این برگه امتحانی به جای اشک، .... من بپرسم

در مقابل استاد زندگی 

پاسخی ندارم جز درد

پس دردهایم را می نویسم

تو اما پاسخی بده در خور شان استادی ات

آنگونه که حتی به عقل جن هم نرسد

 

آسمان را به زمین بیار و زمین را به آسمان..... اگه لازم بود

همه ناممکن ها را ممکن کن

در چشم بر هم زدنی!

 

 

من و ما در تاریکی این شب بی ستاره گم شدیم

تا صبح فردا بیشتر وقت نیست

عشق را نگه داشتیم پشت پلک هایمان

خواب اگر به سراغ چشمهایمان بیاید

خواهد پرید

و این شب چه طولانی شده!

خورشید را بگو اینبار از غرب طلوع کند

شاید فرصتی نباشد

 

رفوزگی را تاب آوردیم

ولی بی عشق پلکمان هم سنگین نمی شود

 

اگر آمدی، تا قبل از طلوع فردا، صدایم کن

تا سراغ آوارگان این محله را نگیری،

کسی نشانی ما را به تو نخواهد داد

ما در پس کوچه های تنهایی، خودمان را گم کردیم

تا همکلاسی های کودکی پیدایمان نکنند

آری من همان دخترک بی هوش و حواسِ طفلکی هستم

 

اینجا تاریک است

من جا ماندم

من می ترسم!

یادت باشد دم عیسی هم به زنده شدن این مردگان که اینجایند افاقه نمی کند

معجزه ای محمکتر بفرست.

 

 

 

۱/ اردیبهشت/ ۹۱

فردا یکساله می شود تنهایی هایم.

 

 

 

 

گلدان...
ما را در سایت گلدان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : گل گلدون goldan بازدید : 617 تاريخ : سه شنبه 26 ارديبهشت 1391 ساعت: 13:17