وظیفه

ساخت وبلاگ

مردی که در باران قدم می زد عینکش را برداشت و با لبه ی پیراهنش پاک کرد . عینک را دوباره روی بینی گذاشت . خود را خم کرد تا آنچه در زیر پیراهنش بود خیس نشود . بعد زنی زیبا را دید که قطره های ریز و درخشنده ی باران مثل عطری خوشبو بر او می پاشید . به طرف زن رفت . باید وظیفه ی خود را انجام می داد . بارها وظیفه اش در برابر زیبایی را به او گوشزد کرده بودند . نزدیک زن ایستاد و دستش را به طرف شکمش برد . ضامن بمبی که به خود بسته بود را آزاد کرد .

گلدان...
ما را در سایت گلدان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : گل گلدون goldan بازدید : 343 تاريخ : سه شنبه 15 فروردين 1391 ساعت: 3:15