یادی از پدر

ساخت وبلاگ

مرحوم پدرم عضو نيروی انتظامی بود.مردی روستايی با همه روحيات و خلقيات روستايی در لباس پليس.خانه سی و چند متری مان در محله جنوبی تهران محل مراجعه همه کسانی بود که او را می شناختند و فکر می کردند می تواند گرهی از مشکلاتشان باز کند.روزی و شبی نبود که کسی در خانه مان را نزند و کاری و باری نداشته باشد.از ساکنان محله های دور تا همسايه ها تا اقوام تا اهالی روستايمان که کيلو متر ها با تهران فاصله داشت.همه هم با کوله باری از انتظارات و مشکلاتی که شايد حل خيلی از آن ها در حد توان او نبود.يکی آمده بود امتحان رانندگی بدهد.يکی با زنش دعوا کرده بود.يکی به دادخواهی ظلم ارباب آمده بود و ديگری برای ديدن پسرش که سرباز ممنوع الملاقاتی بود در پادگانی دور افتاده در حومه تهران.و ديگری زن بی پناه همسايه مان بود که يک روز در ميان شوهر معتادش را می گرفتند و او سراسيمه در خانه تنها مرجعی را که می شناخت می کوفت.بگذريم از دعوا های محلی بين کسبه و همسايه ها که در هراس از روابطی که در کلانتری های آن زمان وجود داشت، برای رسيدگی و حتی قضاوت به خانه ما می آمدند.و اين تنها پدر بود که با احساس مسووليت فراوان جواب تک تک آنها را می داد و  تا جايی که توان داشت در حل مسايلشان می کوشيد و واقعا جلو خيلی از غايله های بزرگتر را می گرفت.همه دعوا ها در خانه ما به آشتی کنانی شيرين و به ياد ماندنی ختم می شد و نوع مواجهه اين مرد روستايی با موضوعات گاهی نه چندان ساده، چنان فضايی از تفاهم و همدلی ايجاد می کرد که شيرينی خيلی از آن ها را بعد از حدود سی سال هنوز در خاطر دارم.باوری که از کودکی در من پديد آمد اين بود که يک مامور ساده پليس می تواند مسايل يک قوم و محله و روستا را حل کند و کمک حال اطرافيانش باشد.با همين باور بزرگ شدم و بعد از بازنشستگی پدر و با ورود به اجتماع، هر چه پيش رفتم، مصاديق اين باور را کمتر يافتم. گلدان...
ما را در سایت گلدان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : گل گلدون goldan بازدید : 400 تاريخ : يکشنبه 13 فروردين 1391 ساعت: 0:52