آسمان امشب به حالم مویه کن

ساخت وبلاگ
آسمان امشب به حالم مویه کن
  آسمان امشب به حالم مویه کن
روح تبدار مرا پاشویه کن
آتش افکند عاشقی بر حاصلم
گریه کن در مجلس ختم دلم
گریه کن ای عشق، روحم تیر خورد
شانه احساس من شمشیر خورد
باید امشب را عزاداری کنم
تا سحر بر نعش دل زاری کنم
چشمم افسونخانه ناز کسی ست
سینه ام آیینهء راز کسی ست
باید امشب بشکنم آیینه را
وا کنم این عقدهء دیرینه را
شوخ چشمی بی شکیبم کرده است
با خودم حتی غریبم کرده است
هر چه هست از چشم پر نیرنگ اوست
او که می گویند پشت خوابهاست
پسر فرمانروای آبهاست
او که خویشاوند نزدیک گل است
شرح احساس ظریف بلبل است
آن بلا، آن درد خوب سینه سوز!
از کجا آمد، نمی دانم هنوز!
شاید از اعماق جنگلهای راز
شاید از پشت کپرهای نیاز
آمد و بر بام روحم پر کشید
از سر پرچین قلبم سر کشید
آمد و من پیش پایش گم شدم
از جنون، ورد لب مردم شدم
آمد از دردش پُرم کرد و گذشت
بی وفا سیلی خورم کرد و گذشت
شمع بزمش بودم، آبم کرد و رفت
خنده ای کرد و خرابم کرد و رفت
رفت و کوه طاقتم را باد بًرد
یوسف امید من در چاه مًرد
رفت و طاق عشق من آوار شد
...
گلدان...
ما را در سایت گلدان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : گل گلدون goldan بازدید : 415 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1391 ساعت: 14:04