...

ساخت وبلاگ
 ساعت دقیقا ده صبح.
.
چجوری شد که یه شبه در وبلاگ تخته شد؟!.....
.
خطاب به یه عزیز:آدما رو با اون چیزایی که ازشون میشنوی نشناس،با چیزایی که خودت ازشون میبینی بشناس(زیادی چرت بود؟...خب خودم گفتم!...در کل خواستم امید بدم اخه.حالا بی خیال دیگه)
.
همه چی آرومه----- تو به من دل بستی -----این چقد خوبه که----تو کنارم هستی----همه چی آرومه-----غصه ها خوابیده ن-----شک نداری دیگه------تو به احساس من----همه چی آآآرووومه!!----من چقد خوشحاااالمممم!!----پیشم هستی ح....ئه...ببخشید آخه آهنگ دیگه ای به ذهنم نیومد که بتونم باهاش نشون بدم شادم!....
.
ینی دیگه کار وبلاگ به جایی کشیده که با اعلامیه زدن هم فایده نداره!این وبلاگ نه ها،وبلاگ کلاس!...مجلس ترحیم باید بگیریم کم کم واسش.....
.
دیگه من واسه اندیشه هم که شده باید یه mp4 بگیرم که برم وویس بذارم!....اخه اندیشه نکات خارح از کتاب میگه!
.
من از ضایع کردن دیگران لذت میبرم آیا؟...از مسخره کردن لذت میبرم آیا؟...
.
من وااقعا الان دنبال یه ف*ی*ل*ت*ر*ش*ک*ن خوبم!(الان مثلاا خواستم امنیت وبلاگو به خطر نندازم!)...اگه کسی میتونه در این زمینه کمک کنه پلیز هلپ می!
.
وااااااای!(ابراز احساسات بود!)
.
دلیل بسته شدن وبلاگ چی میتونه باشه ینی؟....
.
من به این نتیجه رسیدم که روزی که با استاد فارسی شروع بشه تا آخرش خواب آور خواهد بود.
.
حرف دیگه ای به ذهنم نمیرسه فعلا.



  این عکس دو معنی داره؛اول اینکه نابغه هایی وجود دارن که یه همچین چیزایی میسازن،
دوم اینکه نابغه های دیگه ای هم هستن که همچین چیزایی رو میپوشن
تصورشو بکن طرف دیگه باید آخر تعادل باشه!
 

گلدان...
ما را در سایت گلدان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : گل گلدون goldan بازدید : 492 تاريخ : دوشنبه 24 بهمن 1390 ساعت: 2:55