کاناپه / داستانکی از نظام الدین مقدسی

در یکی از موزه های بزرگ انگلستان کاناپه ای مربوط به قرن سیزدهم میلادی وجود دارد که ملکه انگلستان و جورج اول به خاطر آن از هم جدا شده اند . در قسمت توضیحات موزه خواندم که پس از جدایی آنها مردم انگلستان اینطور برداشت کردند که هر زوجی روی آن کاناپه بنشیند از هم جدا می شوند . کلیسای کاتولیک انگلستان در سال 1831 نشستن بر روی آن کاناپه را حرام اعلام کرد . اما هیچکس نفهمید که چرا ملکه و پادشاه به خاطر کاناپه از هم طلاق گرفتند . این معما پس از جنگ جهانی اول در سال 1922 فاش شد .در ادامه ی توضیحات موزه مربوط به کاناپه نوشته شده است : تا آن زمان ملکه و پادشاه هفت سال بود که با هم زندگی می کردند . پس از اینکه این کاناپه خریداری شد پادشاه به ملکه پیشنهاد داد که هر وقت از او ناراحت است بر روی کاناپه بنشیند . همین طور هم شد . یکبار که ملکه روی کاناپه نشسته بود و اشک می ریخت پادشاه مثل همیشه به نزدش رفت و کنارش نشست و از او خواست حرف بزند و درد دل کند تا ناراحتیش برطرف شود . ملکه خیلی کوتاه گفت : دانیل . پادشاه گفت : دانیل ؟ دانیل چی ؟ چیزی گفته ؟ دانیل جوانترین خدمتکار دربار پادشاه بود . روزی سه مرتبه برای دستور گرفتن به اتاق پادشاه می آمد . هر چند چهل سالی داشت اما اندام پسرانه اش را حفظ کرده بود . ملکه در پاسخ پادشاه گفت : نه . بعد اشکش را با دستمال سفید پاک کرد و دوباره گفت : عاشقش شده ام .